مانده هاے ...
مَنـ هر شبــ با همینـ تَه مانده هاے بے مَصرفـــ
دل شوره هایم را آبیـــ ـارے مے کنم . . .

نظرات شما عزیزان:
منی که لحظه لحظه زندگیم با تو عاشقی کردم …
وتمام عشقم را دروجودت رها …
میخواهم کمی نباشم .

.gif)
.gif)
گــوش هایــم را می گیــرم …
زبـانـــم را گـاز می گیـــرم …
وقتی حـریف افکــارم نمی شـــوم …
چه درد ناک است فهمیـــدن …
هرچند نمی دانم
روزی رویاهایت را با که شریک میشوی
اما هنوز
شریک تمام بی خوابی های من تویی
خب لعنتی...
تو بی خیال او شو!!!!
تویی که مرا دور زدی
فردا به خودم خواهی رسید
حال و روزت دیدنیست
بی اختیار به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم
افسوس
“زندگی” بـه من آموخـت . . .
آدمها نـه ” دروغ ” می گویند
نه زیر ” حرفشان ” می زنند .
اگر ” چیزی ” می گویند . . .
صرفا ” احساسشان ” درهمان لحظه سـت
نبـایـد رویش ” حساب ” کرد
سرگرمیِ خوبی ست :
تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم
و آغاز می شود سال تنهایی . . .
من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !
اما تمام شدنی نیست فصلِ رفتن تو و تنهاییِ من …
کسی شاید نمیفهمد کسی شاید نمیداند . . .
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی … ! تو هم شاید نمیدانی … !
گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند
زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…
ولی چیزی برای ترکاندن ندارم جز بغض !
قایقی میسازم از دلواپسی
بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت
یک مسافر از دیار بی کسی
نگران چی هستی؟
گاهی خدا درها و پنجره ها را قفل میکنه
زیباست اگر فکر کنی بیرون طوفانه
و
خدا
میخواد از تو محافظت کنه
پس بخند
باور کن واسه توئه که بی تابم من
باور کن واسه چشماته بی خوابم من
باور کن که به داشتنت می بالم من
باور کن ... باور کن
جونمی ، عمرمی ، قلبمی ، نفسی
بمون و تنهام نذار تو این بی کسی
میدونم میدونی ، عاشق چشماتم
باور کن بدجوری ، غرق نگاتم
از عشقت دیوونم ، قدرت رو میدونم
پیش تو می مونم ، حست رو می خونم
از اینکه پیشمی ، از خدا ممنونم
باور کن عشق من ، با تو می مونم
ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﯼ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍبت،
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ.
ﺳﺒﮏ ﻣﯿﺸﯽ.
ﺣﺎلا:
ﯾﺎ ﺑﺎ عشقت،
ﯾﺎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ،
ﯾﺎ ﺑﺎ
ﺧﺪﺍﺕ